تابش قطره

فروغ قطره ای در خلوت تنهایی

تابش قطره

فروغ قطره ای در خلوت تنهایی

تابش قطره

بهانه ای برای بیان برخی معارف دین مبین اسلام و آموزه های مکتب اهل بیت علیهم السلام و مطالب مورد نیاز زائران و مسافران سفر معنوی حج و عمره و عتبات

اسرار ومعارف حج (2)

چهارشنبه, ۱۴ خرداد ۱۳۹۳، ۱۲:۱۹ ب.ظ

أعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله الذی هدانا لهذا و ما کنا لنهتدی لولا أن هدانا الله و صلّی الله علی جمیع الأنبیاء و المرسلین والأئمة الهداة المهدیین سیّما خاتم الأ نبیا وخاتم الأوصیاء علیهما آلاف التحیة والثناء بهم نتولّی ومن أعدائهم نتبرّءُ إلی الله

تهذیب نفس در حج

بحثی پیرامون اسرار حج به مناسبت فرا رسیدن اشهر حج مطرح شد که بعد از این بحث کوتاه به خواست خدای سبحان تتمه مسائل تهذیب روح و اخلاق در قرآن پیگیری می‌شود. ایامی است که زائران بیت الله از هر کوی به سمت زیارت کعبه و حرم رسول‌اکرم وعترت طاهرین(علیهم السلام) مشرف می‌شوند. مناسب است با آگاهی به اسرار حج و زیارت، این سیر الی الله را پشت سر بگذارد. حج همانند سایر عبادات یک آدابی دارد، یک سننی دارد ویک فرایض واحکام واجبی. بعضی از امور جزء آداب حج و زیارت محسوب می‌شوند که جزء مسائل ارشادی به شمار می‌آید. بعضی از این امور جزء مستحبات این سفر است [و] بعضی از امور جزء واجبهای این زیارت و حکم خداست. همه این آداب، سنن و فرایض برای تحصیل صفات ثبوتیه انسان وپرهیز از صفات سلبیه است. انسان از آن جهت که مظهر ذات اقدس الهی و «خلیفة الرحمن» است، دارای صفات ثبوتیه و سلبی است؛ آن صفات نقص به عنوان صفات سلبی انسان محسوب است و آن صفات کمال به عنوان صفات ثبوتیه انسان. هر وصف کمالی را انسان موظف است تحصیل کند و هر صفت نقصی را انسان موظف است دفع کند و یا رفع نماید؛ اگر ندارد بکوشد که گرفتار نشود واگر مبتلا است، بجوشد که بر طرف کند و این صفات سلبی و ثبوتی به صورت تخلیه و تحلیه ظهور می‌کند؛ یعنی انسان باید اول خود را از رذایل اخلاقی خالی کند بعد به فضایل اخلاقی مزیّن سازد و جلوه جمال و جلال حق بشود. حج یکی ازبهترین اعمالی است که این امور را برای انسان تأ‌ مین می‌کند

ائمه(علیهم السلام)، عالمان به اسرار و معارف حج

و برای اینکه ما به اسرار حج پی ببریم کسانی که حج راستین انجام داده اند باید سیرت آنها و سنت آنها را یاد بگیریم وآن معصومین(علیهم الصلاة وعلیهم اسلام)اند. ائمه(علیهم السلام) هم به آداب حج آشنا بودند، هم سنن ومستحبات حج را رعایت می‌کردند [و] هم فرایض و واجبات حج را انجام می‌دادند و در کنار این حکمهای ظاهری چون به تکیه گاه تکوینی این احکام آشنا بودند آنها را در نظر داشتند. هر انسانی که مستطیع شد [و] مکه رفت به آن اسرار آشنا نیست مگر کسی که از مخزن حکم با خبر باشد، از سرّ حکم مستحضر باشد و به آن سرّ برسد. نشانه اش همان حدیث مرسلی است که از وجود مبارک امام سجاد(سلام الله علیه) رسیده است که مرحوم نوری در مستدرک از شبلی نقل کرده است که وجود مبارک امام سجاد(علیه السلام) بعد از رجوع سفر حج به شبلی فرمود: آیا مکه رفتی آیا حج کردی؟ عرض کرد: آری. فرمود: آیا میقات رفتی، احرام بستی (تنظیف کردی) غسل کردی، نماز خواندی [و] لبیک گفتی؟ عرض کرد: آری. بعد سؤال کرد: آیا هنگام احرام فلان امر را قصد کردی، هنگام میقات فلان مطلب را در نظر داشتی، هنگام احرام بستن فلان حکم را در نظر داشتی، هنگام عهد بستن با خدا و عقد احرام فلان خصیصه را در ذهن داشتی، هنگام لبیک گفتن فلان مطلب را در ذهن داشتی و مانند آن؟ شبلی عرض کرد: نه. فرمود: تو احرام نبستی، میقات نرفتی، نماز میقات نخواندی، عقد نبستی لبیک نگفتی ومانند آن. اینها نفی کمال است؛ نه نفی صحت. اگر کسی به اعمال حج آشنا نبود وحج رفت، حج کامل انجام نداد. آن حجی که ضیافة الله است نصیب او نشد. ممکن است صححیح باشد ولی مقبول حق نیست. ممکن است قضا نداشته باشد در ظاهر ذمه او تبرئه شده باشد اما روح او تعالی پیدا نکرده است؛ زیرا به اسرارآگاه نبود و اسرار را هنگام اعمال قصد نکرده است.

اسرار و معارف احرام

سرّ غسل احرام

گوشه ای از اسرار میقات در نوبت قبل به عرضتان رسید سائر گوشه های مربوط به میقات و طواف و سعی یکی پس از دیگری بازگو می‌شود که اگر ـ انشاء الله ـ مکه مشرف شدید با این اسرار وارد مسئله میقات و طواف و سائر مناسک حج بشوید. طبق این حدیث مرسل امام سجاد(صلوات الله و سلامه علیه) فرمود: وقتی شما در میقات تنظیف می‌کنید یعنی از ریا ونفاق خود را تطهیر می‌کنید. تنها طاهر کردن بدن مقصود نیست، این یک الگویی است، یک نمونه‌ای است از آن تطهیر دل. فرمود: قلب را از ریا و نفاق پاک می‌کنید در هنگام میقات.

سرّ محرمات احرام

وقتی احرام می‌بندید معنایش آن است که هر چه را خدا بر شما حرام کرد شما هم بر خود تحریم می‌کنید؛ متعهدید که در مرز حرام راه نروید. درحال احرام بعضی از امور بر انسان حرام است حرمت موقت دارد یعنی بعد از احرام حلال می‌شود؛ نظیر کندن مو، نگاه کردن به آینه، کشتن حیوان (صید کردن) و مانند آن [و] بعضی امور است که مطلقاً حرام است. فرمود: هنگام احرام بستن نظرتان این باشد که هر چه را خدا بر شما حرام کرده است، شما بر خود تحریم بکنید؛ اختصاص به محرمات حال احرام ندارد یعنی همه معاصی را برخود تحریم بکنید وتحریم کردن یعنی محروم کردن یعنی حق نداشته باشید دست به هیچ گناهی دراز کنید. کسی که می‌خواهد در میقات احرام ببندد؛ یعنی خدایا! همه محرماتت را من تعهد کردم بر خودم تحریم بکنم و برای همیشه آنها را ترک بکنم و هرگز دست به سوی آنها دراز نکنم، پا به سمت آنها نکشانم ومانند آن. این راز احرام بستن است. فرمود: وقتی شما در هنگام احرام عقد می‌بندی (چون انسان با لبیک گفتن احرام را می‌بندد) احرام سه جزء دارد سه عمل در احرام معتبر است: یکی پوشیدن آن دو لباس (پارچه ندوخته)؛ یکی قصد حج یا عمره کردن و سوم هم لبیک گفتن؛ این احرام است [و] احرام با این بسته می‌شود یعنی عقد احرام با این سه عمل حاصل می‌شود. وقتی گفت لبیک احرام بسته شد. قصد حج یا عمره می‌کند، آن دو پارچه ندوخته را می‌پوشد و لبیک می‌گوید. این عقد است. امام سجاد(سلام الله علیه) طبق این حدیث مرسل فرمود: می‌دانید احرام بستن یعنی چه؟ عقد احرام یعنی چه؟ سر این کار عبارت از آن است که حاجی می‌گوید «خدایا! من هر چه که غیر توست ارتباطم را از او گسستم، فقط به تو پیوستم». این عقد یک حلی را به همراه دارد؛ پیمان بستن با خدا، گسستن از غیر خدا را به همراه دارد. اول گسستن از غیر خدا بعد پیوستن به لطف حق. امام سجاد(سلام الله علیه) طبق این بیان فرمود: اگر کسی در میقات در هنگام احرام بستن از قلب نگذراند که خدایا! هر آنچه غیر توست من از آن دست شستم و گسیختم وفقط به ولای تو بستم و خود را معقود کرده‌ام این در حقیقت میقات نرفت واحرام نبست.

سرّ نماز احرام

بعد فرمود: نماز احرام (نمازی را که در میقات خوانده می‌شود) به این معنا است خدایا! من به وسیله بهترین عبادت به تو متقرب شدم چون نماز خوب است نماز در حال احرام مستحب است؛ گرچه بعضی از مشایخ ما احتیاط وجوبی می‌کردند ولی نوعاً فتوا به استحباب می‌دهند. نماز درمیقات (نماز قبل از احرام) مستحب است. شایسته است که احرام بعد از نماز باشد. معنای این نماز در میقات هنگام احرام بستن این است: خدایا! من با ستون دین تو به تو نزدیک شده‌ام.

سر تلبیه گفتن در میقات

معنای لبیک گفتن در حال احرام این است: خدایا! من هر چه حق است به او گویایم و هرچه باطل است زبانم را می‌بندم یعنی وقتی انسان می‌گوید لبیک راز این لبیک گفتن تطهیر زبان است از هرچه معصیت لسانی به شمار می‌آید؛ چون این زبان گفتند «قلیل الجرم است وکثیرالجُرم»؛ جرمش کوچک است ولی جُرم زبان زیاد است؛ گناهان فراوانی با زبان انجام می‌گیرد. ازانکار لسانی تا مسئله غیبت و تهمت و دروغ و افترا و مسخره کردن و امثال ذلک. فرمود: راز لبیک گفتن این است که خدایا! من هرچه اطاعت توست تعهد کردم بر زبانم جاری کنم و هر چه معصیت توست تعهد کردم که زبانم را ببندم. شهادت دروغ معصیت است، حاجی هرگزشهادت دروغن می‌دهد، غیبت نمی‌کند، دروغ نمی‌گوید، تهمت نمی‌زند، کسی را با زبان مسخره نمی‌کند، درهنگام داد وستد نمی‌گوید آن مقدار خریدم این مقدار سود بردم. اگر خلاف باشد، اینها را بر زبان جاری نمی‌کند. زبان زائر بیت الله زبان طاهر است. سرّ لبیک گفتن یعنی زبان به اطاعت گشودن و از معصیت بستن برای همیشه نه تنها در محور و محدوده حج وعمره.

سرّ ورود در حرم

آن‌گاه به شبلی فرمود: آیا وارد مرز حرم شدی، وارد مکه شدی کعبه را زیارت کردی؟ عرض کرد: آری. چون حرم یک محدوده ای دارد، مکه یک محدوده ای دارد (مسجدالحرام مشخص است و کعبه هم مشخص) مرز حرم در بخشی از قسمتها بیشتر از مرز مکه است. ورود غیر مسلمان در آنجا جایز نیست ورود انسانی که احرام نبسته در آنجا جایز نیست مگر کسی اهل مکه باشد و روزانه مکرراً بخواهد رفت وآمد بکند یا کسی که کمتر از یک ماه احرامی بسته است و هنوز ماه نگذشته بخواهد دوباره از مرز حرم خارج بشود [و] وارد لازم نیست احرام ببندد. موارد استثنایی دارد و گرنه اگر کسی بخواهد وارد محدوده مرز حرم بشود، حق ندارد بدون احرام وارد بشود. طبق این حدیث مرسل امام سجاد(سلام الله علیه) فرمود: سر ورود در حرم این است خدایا! من غیبت احدی از ملت اسلام را نمی کنم و بر خودم تحریم کردم، بد کسی را، عیب جویی کسی را بر خودم از ملت اسلام تحریم کردم. در آن حدیث مرسل سخن از ملت اسلام دارد. انسان که وارد مرز حرم شد یعنی غیبت احد از مسلمین را نمی‌کند. فرمود: وقتی وارد مکه شدی می‌دانی سرّ ورود این سرزمین چیست؟ سرّش آن است که خدایا! به قصد تو آمدم؛ نه به قصد تجارت؛ نه به قصد شهرت؛ نه به قصد اسم عوض کردن؛ نه به قصد سیاحت و تفریح [بلکه]، به قصد تو آمدم. این هم سرّ ورود به مکه.

سر استلام حجرالاسود

بعد که انسان این محدوده را طی کرد وارد مسجد الحرام می‌شود کعبه را زیارت می‌کند و طواف می‌کند و با ارکان تماس می‌گیرد یعنی رکن حجرالأسود را، رکن شامی را، رکن مستجار را، رکن یمانی را با این ارکان چهار گانه تماس می‌گیرد اینها جزء سنن و آداب طواف است. بعد می‌آید کنارمقام ابراهیم دورکعت نمازمی‌خواند. حضرت فرمود (در همان حدیث به شبلی) که دستت به حجرالأسود رسیده است؟ چون درباره حجرالأسود فضیلتهای فراوانی رسیده است. شایسته است کسانی که طواف واجب را انجام می‌دهند آنها حق تقدم داشته باشند. کسانی که حج واجبشان انجام شد، طواف واجب را انجام دادند [و] دارند طواف مستحب می‌کنند، آنها در هنگام استلام حجرالأسود مزاحم کسانی که طواف واجب انجام می‌دهند نمی‌شوند. آنها که مشغول طواف واجبند، حق تقدم با آنها است که آنها حجرالأسود را استلام کنند (دست بزنند ببوسند) و مانند آن. این جزء سنن طواف است که انسان دستش به حجرالأسود برسد. در اینجا وقتی امام سجاد(سلام الله علیه) طبق این حدیث مرسل اسم حجرالأسود را دسترسی به حجرالأسود و استلام حجرالأسود رسید، صیحه ای زد و نزدیک بود مدهوش بشود، فرمود: می‌دانی این حجرالأسود چیست؟ این دست خداست، این یمین الله است گرچه خداوند «کلتا یدیه الیمین»1؛ دست چپ و راستی برای خدا نیست؛ چون دستی برای خدا نیست، او منزه از جسم و دست و امثال ذلک است ولی این یک تمثّل معقولی است به صورت محسوس. این یک تنزل معقولی است به صورت محسوس که گفته شد حجرالأسود دست راست خداست. انسان با دست خدا تماس گرفته است ذات اقدس الهی جسم نیست، دیدنی نیست مجرد محض است، هستی صرف است ولی برای اینکه در نشئه طبیعت و حس یک الگویی داشته باشد کعبه ای ساخت و رکن مخصوص سنگ خاصی به دستورش قرار گرفت به عنوان «یمین الله» فرمود: معنای دست زدن به حجرالأسود این است که خدایا! من تعهد کردم که دیگر به گناه دست دراز نکنم، امضای باطل نکنم، ربا ندهم و نگیرم، رشوه ندهم ونگیرم، کسی را بیجا نزنم و مانند آن؛ دستم به گناه دراز نشود. معنای دست زدن به حجرالأسود این است. سرّ اصراری که متشرعین دارند که دستشان به حجرالأسود برسد برای آن است که می‌خواهند این تعهد را امضا کنند که خدایا! من دیگر به گناه دست نمی‌زنم وگرنه آن قدر فضیلت برای استلام حجر که دارای سرّ و روح نباشد نیست. این همه که ائمه(علیهم السلام) اصرار داشتند که این سنگ سیاه را ببوسند و دست بزنند چون رازی در این استلام و تقبیل نهفته است و آن راز این است خدایا! دستم به دست تو رسید، دیگر به بیگانه دست نمی‌دهم. اگر کسی مسئول سیاسی مملکت است موفق شد حجرالأسود را استلام کند، دیگر نه به شرق دست سیاسی می‌دهد [و] نه به غرب دست سیاست بازی می‌دهد با هیچ کس دست نمیدهد یعنی دستش را به دست سیاست بازان نمی‌گذارد دستش را دست سیاست باز نمی‌کند.

سرّ خواندن نماز طواف در پشت مقام

آن‌گاه فرمود: معنای ایستادن مقام ابراهیم و نماز گزاردن پشت مقام ابراهیم را می‌دانی یا نه؟ به شبلی فرمود: آیا این کارها را انجام دادی یا نه؟ عرض کرد: ظاهرش را انجام دادم ولی نیت‌هایی را که می‌گویید نکردم. فرمود: تو اصلاً طواف نکردی، ارکان را مس نکردی، حجرالأسود را دست نزدی، به مقام ابراهیم نرفتی و نماز نخواندی؛ برای اینکه عملت بی سرّ و روح بود. در قرآن کریم آمده است که بعد از طواف کنار مقام ابراهیم بروید: (وَاتَّخِذُوا مِنْ مَقَامِ إِبْرَاهِیمَ مُصَلًّی)2 آنجا را به جای مصلّی برای نماز انتخاب بکنید و در کنار مقام ابراهیم نماز بخوانید. روایات ما سخن از خلف مقام ابراهیم دارد ولی قرآن کریم تعبیرش این است (وَاتَّخِذُوا مِنْ مَقَامِ إِبْرَاهِیمَ مُصَلًّی)؛ همان محدوده را به عنوان جای نماز انتخاب بکنید. امام سجاد(سلام الله علیه) طبق این نقل فرمود: این یک سرّی دارد یعنی خدایا! جایی را که ابراهیم ایستاده است، من ایستادم. این دو مطلب دارد یک حکم ظاهری دارد و یک حکم باطنی. آن باطن سرّ این ظاهر است. ظاهر این است که انسان آن مکانی را که حضرت ابراهیم ایستاد واقف بشود و بایستد و دو رکعت نماز بخواند. باطن این است که آن مکانت را در یابد، به آن مکانت مستقر بشود و نمازی چون نماز ابراهیم بخواند. هر دو مطلب آمده است؛ یکی مربوط به مناسک حج است [و] یکی مربوط به اسرار حج. حضرت در این حدیث مرسل فرمود: وقتی انسان به مقام ابراهیم می‌رسد یعنی خدایا! من به جایگاه ابراهیم خلیل پا گذاشته‌ام، در آنجا با هر اطاعتی آشنایی برقرار می‌کند و ازهر معصیتی هم انزجار دارم؛ همان طوری که خلیل تو گفت (وَجَّهْتُ وَجْهِیَ لِلَّذِی فَطَرَ السَّماوَاتِ وَالأرْضَ)3 من هم خلیل گونه و ابراهیم گونه(سلام الله علیه) به هر طاعتی روی می‌آورم و از هر معصیتی روی برمیگردانم. فرمود: معنای ایستادن مقام ابراهیم یعنی در مکانت ابراهیم خلیل قرار گرفتن «و صلّیت بصلاة إبراهیم»4؛ به شبلی فرمود: آیا مانند ابراهیم نماز خواندی«و أرغمت بصلاتک أنف الشیطان»5؛ ابراهیم گونه نماز خواندی و دماغ شیطان را به خاک مالیدی یا نه؟ آن‌که در حال نماز حواسش جمع نیست، آن‌که در حال نماز حضور و خضوع و خشوعی ندارد او به جای ابراهیم نایستاده است. آن محدوده عده زیادی از وثنیین و ثنویین ایستادند، عده ای که مکه می‌روند و اطراف کعبه طواف می‌کنند لحظه به لحظه، ذره به ذره، قدم به قدم آن مراسم را وآن مواقف را گرامی می‌دارند، آنجا انبیا پا گذاشتند، اولیا پا گذاشتند، ائمه پا گذاشتند کسانی که به اسرار حج آگاهند می‌گویند من جایی پا گذاشتم که انبیا و اولیا و ائمه(علیهم السلام) پا گذاشتند. من چیزی را دست می‌زنم که انبیا و ائمه(علیهم السلام) دست زدند.

طوافِ جاهلی

کسانی که به اسرار حج آشنا نیستند معلوم نیست با چه مالی به مکه می‌روند، با چه قالی در مکه سخن می‌گویند، اینها اطراف کعبه ای می‌گردند که مشرکین هم اطراف آن زیاد طواف کردند که (وَمَا کَان صَلاَتُهُمْ عِندَ الْبَیْتِ إِلاّ مُکَاءً وَتَصْدِیَةً)6 افراد تبهکار هم دور کعبه زیاد گشتند، وقتی که این کعبه بتکده بود بت‌پرستان هم زیاد دور این کعبه می‌گشتند، در جاهلیت دور این کعبه عده زیادی گشتند همان مکان است. اگر کسی با اسرار حج و زیارت آشنا بود، می‌بیند به جای انبیا و ائمه(علیهم السلام) پا می‌نهد. کسی که به اسرار حج و زیارت آشنا نبود، نمی‌داند جاپای چه کسی پا می‌گذارد.

نماز در مکانت ابراهیم(علیه السلام) توسط عارفان به اسرار حج

امام سجاد(علیه السلام) طبق این حدیث مرسل فرمود: کسی که به مقام ابراهیم رسیده است [و] به مکانت خلیل و به مکانت ابراهیم ایستاده و ابراهیم گونه نماز می‌خواند و دماغ شیطان را به خاک می‌مالد. چه گروهی‌اند که دماغ شیطان را به خاک می‌مالند؟ گروه مخلَص‌اند؛ مخلَصین کسانی اند که دماغ شیطان را به خاک می‌مالند؛ یعنی وساوس شیطان در آنها اثر نمی‌کند؛ خاطرات شیطانی درصحنه نفسشان راه پیدا نمی‌کند و دسیسه‌های بیگانه‌ها هم درمرزهای فکری اینها رخنه و نفوذ ندارد؛ اینها دماغ شیطان را به خاک مالیدند و اما کسی که گرفتار دسایس و وساوس و سیاست بازیها و امثال ذلک است، او طعمه شیطان است و شیطان دماغ او را به خاک مالیده؛ نه اینکه او ابراهیم گونه دماغ شیطان را به خاک مالیده باشد. چون ابراهیم پدر همه ما مسلمانان است و ما فرزندان ابراهیم خلیلیم؛ در قرآن کریم در پایان سوره «حج» نسب ما و شجره ما مسلمانها را خدای کریم به ابراهیم خلیل منتهی می‌کند می‌فرماید: (مِّلَّةَ أَبِیکُمْ إِبْرَاهِیمَ)7؛ به مسلمانان جهان می‌فرماید: ای مسلمین عالم! شما فرزندان خلیل من هستید، فرزندان ابراهیم‌اید و ابراهیم پدر شماست، هر پسری باید وارث تراث پدر باشد. در این حدیث امام سجاد(سلام الله علیه) طبق این مرسل فرمود: آیا ابراهیم گونه نماز خوانده ای یا نه؟ شبلی عرض کرد: نه. فرمود: پس تو نماز مقام ابراهیم را انجام ندادی و مانند آن. او و امثال او از کسانی بودند که مراسم حج و مناسک حج و احکام حج آشنا بودند و عمل کردند ولی زیارت بی روح مثل ترک زیارت است.

راز تبرک به آب زمزم

مستحب است انسان بعد از طواف و نماز طواف به کنار چاه زمزم برود مقداری از آب زمزم بنوشد و مقداری بر سر و روی خود بریزد و به او تبرک بکند و وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) که در مکه بودند شخصاً از آب زمزم استفاده می‌کردند، وقتی مدینه تشریف بردند، استهدا می‌کردند یعنی زائرانی را که از مکه برمیگشتند برای او آب زمزم را هدیه می‌آوردند و وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) آب زمزم را به عنوان هدیه قبول می‌کرد8.آن قدر پربرکت است که پیامبر به عنوان هدیه قبول می‌کند. آبی است که به برکت دودمان خلیل حق جوشید و هنوز هم بعد از چند هزار سال می‌جوشد با آنکه مکّه سرزمین آب و برف و یخ فراوان نیست، چشمه بخواهد بجوشد طی هزاران سال کار دشواری است. گرچه چاههای دیگری و قناتهای دیگری افزوده شد ولی آن آب زمزم همچنان در حال جوشش است چند هزار سال است که این چشمه دارد می‌جوشد. مستحب است (شایسته است) بعد از طواف و نماز طواف انسان مشرف بر زمزم بشود و مقداری از آب زمزم را بنوشد. امام سجاد(سلام الله علیه) طبق این حدیث مرسل فرمود: آیا اشراف برچاه زمزم پیدا کرده و مقداری از آب زمزم را نوشیده‌ای؟ آیا در هنگام اشراف و نوشیدن هنگامی که بالای چاه آمدی به این قصد بودی که خدایا! هرچه طاعت توست پذیرفتم، هرچه معصیت توست ترک کردم. معنای نوشیدن آب زمزم این است، معنای اشراف بر آب زمزم این است. عرض کرد: نه. فرمود: پس تو اشراف پیدا نکرده ای اینها که از سرّ آب زمزم طرفی نمی‌بندند این زائر بیت لله است که به اسرار حج آشناست؛ وقتی آب زمزم را بر سر می‌ریزد یا بر سینه می‌ریزد یا در کامش فرو می‌ریزد قصد می‌کند خدایا! آنچه طاعت توست نوشیدم من جام طاعت را نوشیدم و جام معصیت را طرد کردم.

اسرار سعی بین صفا و مروه

آن‌گاه نوبت به سعی بین صفا و مروه می‌رسد حضرت طبق این حدیث مرسل فرمود: شبلی! آیا بین صفا و مروه سعی کرده ای؟ عرض کرد: آری. فرمود: هنگام سعی فلان مطلب را در ذهن داشتی، هنگام صفا فلان مطلب را، هنگام مروه فلان مطلب را هنگام تردد بین صفا و مروه فلان مطلب را به عنوان اسرار حج و زیارت در ذهن داشتی؟ عرض کرد: نه. فرمود: پس تو سعی بین صفا و مروه نکردی. مطالب فراوانی به عنوان سعی بین صفا و مروه، رازی در آن نهفته است.

صفا و مروه، شعائر الهی

در قرآن کریم مسئله صفا و مروه به صورت صریح بیان شده، جزء شعائر الهی به شمار آمده است: (إِنَّ الصَّفَا وَالْمَرْوَةَ مِن شَعَائِرِ اللّهِ فَمَنْ حَجَّ الْبَیْتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلاَ جُنَاحَ عَلَیْهِ أَن یَطَّوَّفَ بِهِمَا)9 که این سعی بین صفا و مروه به نوبه خود به عنوان طواف تعبیر شده است و از شعائر الهی به شمار می‌آید.

فرار از معصیت به طاعت

حضرت طبق این حدیث مرسل فرمود: معنای سعی اصولاً این است انسان دارد از معصیت به اطاعت فرار می‌کند. این (فَفِرُّوْا إِلَی اللَّهِ)10 در سعی بین صفا و مروه به صورت بارز جلوه کرده است. این تلاش و کوشش و دویدن یعنی از گناه به اطاعت دویدن، از مخالفت به موافقت دویدن، از غیر به حق دویدن و مانند آن. این معنای سعی است، هرب و فرار است.

تردد بین خوف و رجاء

بعد فرمود: معنای تردد بین صفا و مروه (چون انسان از صفا می‌رود به مروه و از مروه می‌آید به صفا) این رفت و آمد هفت بار انجام می‌گردد. از صفا می‌آید به مروه و از مروه می‌آید به صفا بار هفتم از صفا می‌آید به مروه و سعی اش تمام می‌شود، آن‌گاه مقداری از موی سر یا از موی صورت را کوتاه می‌کند یا ناخن را می‌گیرد در اینجا بین صفا و مروه تردد دارند یعنی می‌روند و بر می‌گردند، حضرت فرمود: می‌دانید راز این تردد چیست بین این دو کوه حرکت کردن یعنی چه؟ یعنی خدایا! من بین خوف و رجا به سر می‌برم؛ نه خوف محض دارم [و] نه رجای صرف؛ نه آن‌ چنان است که فقط بترسم [و] هیچ امید نداشته باشم، نه آنچنان است همه‌اش امید باشد امید محض باشد و هیچ ترس نباشد. این تردد بین صفا و مروه همان تردد همان تردد بین خوف و رجاست (یَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفاً وَطَمَعاً)11 مؤمن تا زنده است، مسلمان تا زنده است بین خوف و رجا به سر می‌برد. خوف دارد از کارهای خود امید دارد به لطف حق. در سوره مبارکه «زمر» مردان الهی را که عالم با عمل اند می‌ستاید، می‌فرماید: (أَمَّنْ هُوَ قَانِتٌ آنَاءَ اللَّیْلِ سَاجِداً وَقَائِماً یَحْذَرُ الْآخِرَةَ وَیَرْجُوا رَحْمَةَ رَبِّهِ قُلْ هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَالَّذِینَ لَا یَعْلَمُونَ)؛فرمود: مردان الهی که علمهای آموزنده دارند، اینها از پایان کار خود هراسناک اند و به لطف حق امیدوارند کسانی هستند که (یَحْذَرُ الْآخِرَةَ وَیَرْجُوا رَحْمَةَ رَبِّهِ)؛ از خدا نمی‌ترسند چون خدا جمال محض است [و] جمال محض و «ارحم الراحمین» صرف ترسی ندارد. انسان از پایان کار خود می‌ترسد و گرنه خدا محبوب است؛ نه مهروب. ترس از عاقبت کار خود انسان ذکر شده است و امید به لطف حق یاد شده است. مؤمن بین خوف و رجا زندگی می‌کند. تا زنده است (در اواسط عمر) می‌کوشد که خوفش مقداری بیشتر باشد، در اواخر عمر می‌جوشد که امیدش بیشتر باشد؛ در هر حال بین خوف و رجا به سر می‌برد؛ اینطور نیست که خوفش محض باشد یا رجائش صرف باشد و این سرّ درسعی بین صفا ومروه جلوه کرده است.

نیل به صفای الهی و مروّت

آن‌گاه وقتی به صفا می‌آید سعی می‌کند خود را تصفیه کند؛ وقتی به مروه می‌رود سعی می‌کند مروت ومردانگی را فراهم بکند. این مروه یادآور مروت و مردانگی است. آن صفا یادآور تصفیه و تهذیب روح است. هر کدام از اینها سرّی دارد گرچه در اصل این تردد، هاجر(علیها السلام) چند بار از کوه صفا ومروه از مروه به صفا برای طلب آب آمد، سخن از «هل من أنیس و هل من مونس» بود تا اینکه آبی برای نوزادش فراهم بکند و این آه مادرانه این هاجر(علیها السلام) آن چنان اثر گذاشت طبق دعای خلیل حق که از زیر پای اسماعیل چشمه زمزم جوشید و هنوز با گذشت چند هزار سال می‌جوشد ولی سرّ این کار آن است که انسان به صفا برسد و به مروت و مردانگی بار یابد. یک انسان جوانمرد دیگر دست به کار ذلیلانه دراز نمی‌کند؛ همان که سالار شهیدان حسین‌بن‌علی(صلوات الله سلامه علیه) فرمود، «لا اعطیکم بیدی إعطاء الذلیل ولا أفر فرار العبید»12؛ فرمود: نه پای فرار دارم، نه دست تسلیم (نه دست تسلیم و مذلت و نه پای گریز و فرار) منم و مردانگی و میدان مبارزه وشهامت و شجاعت، همان درس را سرّ حج به انسان می‌آموزد.

امیدواریم که همه شما زائران بیت لله با حج مقبول و زیارت مقبول این سفر الهی را طی بکنید.

ولی بدانید هر قدمش سرّی دارد، صفا سری دارد، مروه سری دارد، هروله در آن محدوده خاص سری دارد بین صفا و مروه دویدن سری دارد که بعضی از اسرارش همین است که از حدیث مرسل از امام سجاد(علیه السلام) به ما رسیده است و سایر اسرارش ممکن است در نوبتهای دیگر به عرضتان برسد.

خدایی که صاحب کعبه است را به حرمت کعبه قسم می‌دهیم که نظام اسلامی را، حج ابراهیمی را، حج با برائت و وحدت مسلمین را نصیب امت اسلامی بفرماید!

نظام اسلامی را مقام معظم رهبری را در سایه عنایتهای صاحب اصلی این نظام یعنی وجود مبارک بقیة الله(ارواح من سواه فداه) حفظ و حمایت بفرماید!

مراجع تقلید را در سایه آن حضرت حفظ و حمایت بفرماید!

ارواح مؤمنین و شهدا و روح مطهر امام امت را در سایه عنایتهای آن حضرت غریق رحمت بفرماید!

پایان امور همه را به خیر و سعادت ختم بفرماید!

توفیق حج و زیارت حرم رسول اکرم و قبور ائمه بقیع و اعتاب مقدسه(علیهم الصلاة و علیهم السلام) رانصیب همه ما بفرماید!

«غفرالله لنا و لکم والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته»

? Salam Chetori


1 . الکافی، ج 2، ص 126.

2 . سوره بقره، آیه 125.

3 . سوره انعام، آیه 79.

4 . مستدرک الوسائل، ج 10، ص 168.

5 . مستدرک الوسائل، ج 10، ص 168.

6 . سوره انفال، آیه 35.

7 . سوره حج، آیه 78.

8 . من لا یحضره الفقیه، ج 2، ص 208؛ «وکان رسول الله(صلّی الله علیه و آله و سلّم) یستهدی ماء زمزم وهو بالمدینة».

9 . سوره بقره، آیه 158.

10 . سوره ذاریات، آیه 50.

11 . سوره سجده، آیه 16.

12 . بحار الانوار، ج 44، ص 149.

گفتار : حضرت آیت الله جوادی آملی

  • جواد حسینی کاشانی

عمره

جوادی آملی

معارف

حج

اسرار

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی